قصه های زندگیه یکی یدونمون
وشما بدنیا اومدی عزیزم وشدی همه ى دلخوشی و زندگیه ما، وبا اومدنت شادی و شور به خونمون آوردی
اونروز وقتی به دیدن شما و مامانت اومدیم پرستار شما رو آورد وبه من داد وای اصلا فکرشو نمیکردم شما تو بغلم بودی خدارو شکر کردم که سالم وسرحال بودین ( شما ومامان )
شما خیلی قرمز بودی وزنت 3/300 بود وقدت 49سانت بود عزیز دلم
گروه خونیت+oبود فرشته کوچولوی من دور سر کوچولوتم 36 بود.
با اینکه تو لباس بیمارستان نامرتب دیده میشدی ولی خیلی دوست داشتنی بودی
شبی که شما دنیا اومدی بارون شدیدی اومد یه بارون بی سابقه، من وبابایی این بارون رو از قدم مبارک شما میدونستیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی