محمدمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه سن داره

بهترین هدیه زندگيمون

نیم سالگیت مبارک

عزیزم داری بزرگتر و دوست داشتنی تر میشی . امروزم واکسن داشتی، قدت 68 و وزنت 6کیلو و700 گرم عاشق بازی کردنی ، از کارای جدیدت اینه که پاهات رو با دستات میگیری وانگشت پاهات رو تو دهنت میکنی. امشب شب یلداست وبرای اولین بار برات سوپ درست کردیم ، خیلی شب خوبی بود شما و مامان بابا خونه ما دعوت بودین اولین کلمه ای که گفتی "بوا"و"ام"بود ...
27 مرداد 1393

پنج ماهگی شاهزاده ی من

امروز جمعه 20 آبان قدت 68 و وزنت شده 6کیلو و100 گرم .دکترت میگه قدو وزنت خوبه خدارو شکر قبلاً فقط از سمت چپ رو به شکم برمیگشتی ولی حالا یاد گرفتی از سمت راست هم برگردی.  صداهای جدید وبامزه از خودت در میاری، وقتی لباساتو عوض میکنیم کلی گریه میکنی واز این کار اصلا خوشت نمیاد، حموم کردن روهم دوست نداری.  حالا ديگه مارو کاملا میشناسی ، با غریبه ها ارتباط خوبی نداری مخصوصاً وقتی یه جای جدید میبریمت تا چشمت به آدمای غریبه می افته شروع به گریه کردن میکنی اولن باری که بهت غذا دادیم شب عید غدیر بود. عزیز دلم خىىىىىلى ناناز غذا میخوری ايشالا همیشه سالم وسلامت باشی مامانی.  ...
27 مرداد 1393

چهار ماهگی پسمری طلا

امروز 20 مهر قدت 65 وزنت 5کیلو و650 گرم کوچولوی من چهار ماهگیت مبارک عزیزم. امروز واکسن چهار ماهگیتو زدیم مامانی ، بعداز ظهر یه کوچولو تب کردی . دیگه رو شکم میخوابی، وای که چقدر بامزه میشی روز به روز داری شیطون تر میشی وبازی گوش از بودن باهات خسته نمیشیم ووقتی خونمونی خىىىىىلى خوبه   مرسی که اومدی. . . ...
27 مرداد 1393

سه ماهگی شاهزاده کوچولوی من

امروز 20 شهریور بردیمت دکتر چون مامان اصرار داره ماهیانه شمارو پیش دکتر ببریم تا تحت نظر باشی.  خوشبختانه دکترت بعد معاینه قد وزنت به ما گفت که داری خیلی خوب وزن میگیری. تنها مشکلی که داری پوست صورتته چون به محض اینکه پماد صورتت رو نمزنیم دوباره پوستت قرمز وخشک میشه این روزا وقتی به خونه ى ما میاین سر بغل کردنت دعوامون میشه ، تازگیا به پهلو میخوابی وما هممون قربون صدقت میریم مخصوصاً بابایی که تا بیدار نشی کنارت میشینه ونگات میکنه.  راستی یادم رفت بگم که داره موهات میریزه  دیگه گل پسملم داره کچل میشه.  اینروزا با تلوزيون ارتباط برقرار میکنی انگار که باهاش حرف میزنی گاهی وقتا جیغ میزنی تازگی هم یاد گرفتی رو به شک...
27 مرداد 1393

تولد مامان ودوماهگی یکی یه دونمون

بیست مرداد اومد وشما شدی دوماهه که تولد مامانتم هست ولی همه حواسمون به واکسن دوماهگی شما بود ، صبح بردیمت واکسنتو زدیم بعدازظهر یه کوچولو تب کردی ولی در کل پسر خوبی بودی و خدارو شکر اذیتمون نکردی. آفرین به شما حالا ديگه زیاد حمومو دوست نداری ولی مامانت هر روز حمومت میکرد تا همیشه تمیز باشی و بوی خوب بدی روز به روز قشنگتر و دوست داشتنی تر میشی کاملا با حرکات ما عکس العمل نشون میدی وبرامون میخندی وبا شیرین کاریات جمع مارو شاد شاد میکنی، ولی پوست صورتت هنوز قرمزه مخصوصاً گونه هات.  تو این سن هرکس که شما رو میبینه میگه شبیه دایی ناصرش شده!  امروز 4شهریوره تقریبا 2 ماه ونیمه شدی،  ساعت  1ونیم شب براى اولین بار از س...
24 مرداد 1393

یک تا شش ماهگی یکی یدونمون

یک ماهگیت مبارک عزیزم خلاصه بیستم تیر اومد وشما قند عسلم یک ماهه شدی، این روزا مامان خیلی نگرانت چون تازگیا شیر که میخوری بالا میاری دکترت گفت اشکالی نداره وخیلی طبیعیه ولی مامان هنوز نگران که نکنه ضعیف بشی ومشکلی داشته باشی! هر ماه براى چکاب به دکتر میبریمت  و وقتی دکتر قد وزنت رو میگیره و میگه سالم سالمی خدارو شکر میکنیم . مرسی که اومدی.  ...
24 مرداد 1393